۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

کودک درون من

وقتی بچه ای را می بینم یاد بچگی خودم می افتم .چقدر بد بودم .از دیوار راست بالا می رفتم.کسی از پس من بر نمی اومد!البته الان اینجوری نیستم!وقتی می بینم چه زود این دوران شیرین گذشته حسرت می خورم و آرزو می کنم ,ای کاش بر می گشتم به دوران کودکی و هیچ وقت بزرگ نمی شدم.


۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

وداع با آذر یزدی


بچه که بودم کتاب هایش را می خوندم.یه بار اومد توی مدرسه برامون صحبت کرد .آذر یزدی درس نخونده بود ولی خیلی ها را با سواد کرد .امروز هم با مردم شهر یزد خداحافظی کرد .نمیدونم چرا؟ اما تعداد کمی از مردم برای مراسم تشییع او آمدند.تصور میکردم بیشتر از اینها بیان.آخرین چهره ی ادبی یزد هم از دنیا رفت.


۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

ریزگرد در یزد


از صبح روز گذشته گرد و غبار به شهر یزد هم رسید.اما شدت آن نسبت به بقیه ی شهر ها کمتر بود.علاوه بر گرمی هوا, گرد وغبار (یا به تعبیر با مزه ی دیروز روزنامه ی اعتماد ملی خاک وخاشاک) را باید در یزد تجربه کنیم.